ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    ۱۸۸ مطلب با موضوع «خواندنی» ثبت شده است

    مشکل مالی داشت و پشت سر هم بدبیاری می آورد.

    به این فکر افتاده بود برود پیش فالگیر یا دعانویسی که از آن طریق مشکل را حل کند.

    گفتم یک راه هم من بگویم اگر ضرر کردی خسارتش با من.

    پرسیدم دعانویس چقدر می گیرد؟

    گفت از 100 به بالا.

    گفتم هدیه ای کوچک برای مادرت بخر و از او بخواه تا برایت دعا کند،

    اگر مشکلت حل نشد هزینه هدیه با من.

    • ثاقب زهرا

    حکیمان گفته اند: کار انسان حقیری را که با او می ستیزی، کوچک مشمار!

    که اگر بر او پیروز شوی، تو را نستایند و اگر درمانی، معذورت ندارند.

    و نیز گفته اند: با بزرگان شوخی مکن! که بر تو کینه ور شوند و با حقیران نیز 

    که بر تو دلیر گردند.
     

    • ثاقب زهرا

    اساسی ترین عامل شکست انسانیت در دوران ما

    به شوخی گرفتن و بی اعتنایی به تعهد است.

    علامه جعفری

    • ثاقب زهرا

    کسی به نزد یکی از عارفان رفت و او را گفت:

    در تنهایی دلتنگ نمی شوی؟

    عابد گفت: اکنون که تو آمدی، تنها شدم.

    • ۱ نظر
    • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۵
    • ثاقب زهرا

    • ۳ نظر
    • ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۱
    • ثاقب زهرا

    پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند:

    بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟

    پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم:

    ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید،

    در حالیکه آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمی گمارید؟!

    • ۲ نظر
    • ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۶
    • ثاقب زهرا

    بادیه نشینی را گفتند: فردای قیامت پروردگار، به حسابت رسیدگی می کند.

    گفت: ای فلان! مرا شاد کردی، زیرا چون کریم به حساب رسیدگی کند، بخشندگی کند.

    • ثاقب زهرا

    مردی صاحب خانه خود را گفت:

    چوب های این سقف را اصلاح کن که صدا می دهد.

    صاحب خانه گفت: نترس که تسبیح می گوید.

    مستاءجر گفت: از آن می ترسم که او را رقت قلب

    دست دهد و به سجده افتد.

    • ثاقب زهرا

    سلمان فارسی، به هنگام مرگ، حسرت زده بود، او را گفتند:

    ای اباعبدالله! بر چه دریغ می خوری؟ گفت: بر دنیا دریغ نمی خورم.

    ولیکن، با رسول خدا پیمان کردیم و او گفت: وسایل زیست شما،

    همچون زاد راه یک سوار باشد. و اکنون، بر آن می ترسم، که بدین

    چیزها که پیرامون خویش دارم، از آن فراتر رفته باشم، آنگاه به آنچه

    پیرامون خویش داشت اشاره کرد، که شمشیری بود و بالشی و

    کاسه ای چوبین.

    • ثاقب زهرا

    عارفی به دولتمندی گفت در طلب دنیا چگونه ای؟

    گفت به سختی می کوشم.

    پرسید: آیا به خواسته خویش رسیده ای؟

    گفت: نه!

    گفت: این، دنیایی ست که عمر خویش در طلب

    خواسته هایش صرف کرده و بدان نرسیده ای

    پس، چگونه خواهی بود درباره ناخواسته هایش؟

    • ثاقب زهرا