
- ۲ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۰۰
روزگار عجیبیست...!
این روزها انگار که انسان ها به دست هم پیر می شوند، نه به پای هم...!
منی که مایه ننگم به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی
چو خویش یار تو دیدم چه نیک فهمیدم
عزیز فاطمه مهدی چقدر تنهایی
این هم یک فایل تصویری فوق العاده در زمینه مهدویت که توصیه می کنم حتما آن را ببینید
تصور کنید مادر یا یکی از دوستان صمیمی با هزار احترام و ادب ما را به یک مهمانی بزرگ و بزم با شکوه دعوت کرده اند. وقتی می رویم با خوش آمدگویی به استقبال ما می آید. در مهمانی یخچال و میز بزرگی را به ما نشان می دهندکه انواع و اقسام غذاها، میوهها، شیرینی ها و نوشیدنی ها وجود دارد. با تبسم می گویند: راحت باشید و از خودتون حسابی پذیرایی کنید، فقط یک نکته را دقت کنید از بین همه خوردنی ها و نوشیدنی ها از آن طَبَق هرگز چیزی مصرف نکنید، به ظاهر قشنگشان نگاه نکنید، فاسد و سمّی هستند و از آن دیس هم، از من که خیرتان را می خواهم بشنوید و نخورید بهتر است. برای میزبانی که این همه مال و ثروت دارد و عاشق ما است، سلامت ما مهم است و اگر ما را از آن دو منع کرده برای نفع رساندن یا دفع ضرر از ما است. در مهمانی بالا آیا از میزبان مهربان و دست و دلبازمان تشکر نمی کنیم؟ نسبت به آن دو طَبَق و دیس چه حسی داریم؟ وقتی می دانیم که میزبان واقعاً عاشق ماست و خودش ما را به این جشن و بزم با شور و شوق زیاد فراخوانده، به ذهنمان می گذرد چرا جلوی لذت ما را می گیرد؟ اگر فرد ناشناسی در مهمانی به ما از آن خوراکی های ممنوع تعارف کند و بگوید خیلی خوشمزه است به حرف او گوش می دهیم یا به سخنان میزبان مهربان. میزبان از سلامت و فساد خوراکی ها و نوشیدنی ها مطلع است یا دیگر مهمانان؟
آیه شماره 17 از سوره مبارکه انعام
وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ
بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى
کُلِّ شَیْءٍ قَدُیرٌ
و اگر خداوند (براى آزمایش و
رشد، یا کیفر اعمال) تو را با (اسباب) زیان و آسیب درگیر کند، جز خودش هیچ کس
برطرف کننده آن نیست و اگر خیرى به تو برساند، پس او بر هر چیز تواناست.
سرچشمه ى همه ى امور یکى است، نه آنکه
خیرات از منبعى و شرور از منبع دیگر سرچشمه گیرد. «و اِن یَمْسَسْک اللّه بضرّ...
و اِن یَمْسَسْک بخیر»
باید همه ى امیدها به خدا و همه ى خوف ها از او باشد. «فلا کاشف له الاّ هو»
فاطمة الزهراء :
جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ
تَطْهیرا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ،
وَالزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا
لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ . (ریاحین الشّریعة ، ج 1، ص 312،
فاطمة الزّهراء ، ص 360، قطعه اى از
خطبه طولانى و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار.)
خداوند سبحان ، ایمان و اعتقاد را براى
طهارت از شرک و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد و نماز را براى خضوع و
فروتنى و پاکى از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات را براى تزکیه نفس و توسعه
روزى تعیین نمود. و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده ، لازم دانست . و حجّ
را براى استحکام اساس شریعت واجب نمود.
اسلام با توجه به نیازهاى اساسى انسان، شادى، نشاط را تحسین و تأیید کرده است.
قرآن که یکى از بهترین و مستحکمترین منابع اسلام به شمار مىرود، زندگى با نشاط و
شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى همیشه توأم با گریه و زارى و ناله را
خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. گواه این مطلب آیه قرآن است که مىفرماید:
«فلیَضحَکُوا قلیلاً و لیَبکُوا کثیراً» [1] ؛ «باید کم بخندند و زیاد بگریند».
شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا(ص) دستور صادر کرده بودند که باید تمام
نیروهاى قابل براى شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم
آورده بودند، بسیج شوند. عدهاى با بهانههاى مختلف از شرکت در این لشکر کشى خود
دارى کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن به
آنها وعده عذاب مىدهد که از نشاط، شادی و خنده محروم خواهند شد و به دنبال آن
مىفرماید: [این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند».
پی نوشت :
[1] توبه (9)، 82.
عبدالرحمان بن سمره میگوید:
روزی به رسول خدا گفتم:« مرا به راه نجات و
رستگاری راهنمایی کن.»
پیامبر فرمود:« ای پسر سمره، هر گاه مردم دچار اختلاف عقیده شدند، تو از علی بن
ابی طالب پیروی کن، زیرا او امام امت من است و جانشین من در میان آنها.
او کسی است که حق و باطل را از هم جدا میسازد. هر چه از او بپرسند، پاسخگوست و هر
کس از او هدایت و رشد بخواهد، راهنماییاش میکند. هر کس حق را نزد علی بجوید، آن
را مییابد و هر کس هدایت را در پیشگاه او جست و جو کند، هدایت میشود. هر کس به
او پناه برد در امان است، و هر کس به او متمسک شود نجات مییابد. ای پسر سمره، هر
کس در برابر او تسلیم باشد و ولایت او را پذیرا باشد از هر خطری مصون است و هر کس
ولایت او را نپذیرد و با او دشمنی کند هلاک میگردد.
همانا علی از من است؛ روح او از روح من، و سرشتش از سرشت من است. او برادر من است
و من برادر اویم. او همسر دخترم فاطمه است که از ازل تا ابد، سرور زنان عالم است.
دو امام امت من و دو سرور جوانان اهل بهشت، حسن و حسین، فرزندان اویند و نیز نُه
نفر از فرزندان حسین که نهمین آنها قائم امت من است که زمین را از قسط و عدل پر میکند،
همان گونه که پیش از او ظلم و ستم پر گشته است.»
بحارالانوار،
ج 36، ص 226، حدیث 2 ------ امالی صدوق