مانده ام این چند قطره اشک،
چقدر وزن دارد،
که بعد ریختن شان،
این قدر سبک می شوم.
مرحوم حسین پناهی
- ۳ نظر
- ۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۰:۳۵
مانده ام این چند قطره اشک،
چقدر وزن دارد،
که بعد ریختن شان،
این قدر سبک می شوم.
مرحوم حسین پناهی
تو هیئت همه داشتن سینه می زدند.
فقط یک نفر کنار هیئت سرش را به دیوار
می کوبید و حسین حسین می گفت.
بعد از هیئت همان یک نفر را دیدم...
دستی در بدن نداشت
کربلا و غدیر
غدیر کربلای عوام بود؛
و کربلا، غدیر خواص.
در غدیر با آن که بیعت گرفته شد،
«جفا» شد؛
و در کربلا با آن که بیعت برداشته
شد «وفا».
ماهواره های دروغ پرداز در سیاست دخالت می کنند
اگر چه هوای جهان طوفانی است، سازمان هواشناسی
همیشه گزازش معتدل به دنیا می دهد و خواب خوشی را
برای شنوندگان عزیز آرزو می کند.
جایزه صلح را به دجال یک چشم می دهید
سوسیالیست های فرانسه با لالایی سیا به خواب می روند
من دیدم در خیابان شانزه لیره زیر پای دموکراسی پوست موز می گذارند
فکر می کنید مهد آزادی کجاست؟
و علی رغم طوفان های غیر موسمی و زلزله محتومی که در پیش داریم
ضیافت شامی با حضور تراست ها و کارتل ها به وسیله سیا ترتیب داده می شود
و به جای نان بر سر سفره هایشان نقشه دنیا می گذارند
شعری از سلمان هراتی
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه عظیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!!!
اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ
هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت
به زندگی را دارد...
آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری
میکنید، می دانستید!.
حکیم ابو علی سینا
ایمان داشتن در زندگی به این معنا نیست که کشتی شما
با آبهای خروشان و دردسر ساز مواجه نخواهد شد،
خدایا مرا ببخش
چرا که همیشه ساعت های بیداری را
با خواب جبران کردم
ولی هیچ گاه ساعت هایی که خواب بودم را
جبران نکردم