سلمان فارسی، به هنگام مرگ، حسرت زده بود، او را گفتند:
ای اباعبدالله! بر چه دریغ می خوری؟ گفت: بر دنیا دریغ نمی خورم.
ولیکن، با رسول خدا پیمان کردیم و او گفت: وسایل زیست شما،
همچون زاد راه یک سوار باشد. و اکنون، بر آن می ترسم، که بدین
چیزها که پیرامون خویش دارم، از آن فراتر رفته باشم، آنگاه به آنچه
پیرامون خویش داشت اشاره کرد، که شمشیری بود و بالشی و
کاسه ای چوبین.
- ۵ نظر
- ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۱۱