ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    رسید طلا

    سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ

    پیرزن طلاهایش را برای کمک به جبهه داد و از اتاق خارج شد.

    جوانی صدا زد: حاج خانم رسید طلاهاتون!

    پیرزن گفت: من برای دو پسر شهیدم هم رسید نگرفتم...

    • ۹۲/۰۶/۰۵
    • ثاقب زهرا

    رسید طلا

    شهید مجتبى عالم کار

    نظرات  (۱)

    اشک از چشمانم جاری شد
    چقدر این مادران مرد بودند
    نه آنهایی که ما روی برخی از مردان این دوره و زمانه میگذاریم، نه!!!
    مرد واقعی
    همچون مادری که در دشت کربلا پسر شش ماهه بیگناه خود را تقدیم اسلام کرد
    یقیناً ارزش این مادر کمتر از مادران عاشورا نیست
    کاش ما هم میتوانستیم کمی جرأت مردانه داشته باشم
    یا چیزی که برای خداست را برای خودمان ندانیم و رویش حساب باز نکنیم.
    پاسخ:
    سخنی که از دل برآید بر دل نشیند.
    معلومه که از ته دل این حرف ها رو زدید، عجیب به دلم نشست.
    ممنون از حضورتان

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">