رجعت چیست؟
رجعت در لغت به معنى بازگشت و در اصطلاح به معنى «بازگشت گروهى از مومنان خالص و عده اى از کفار و منافقان فاجر محض پیش از قیامت و بعد از ظهور امام زمان علیه السلام به این جهان» است.
بنابر نقل علامه مجلسی و به تصریح سیدمرتضی، شیعه امامیه بر آن است که خداوند در زمان ظهور حضرت مهدى(عج)، گروهى از مومنان را بر مى انگیزد تا از ظهور دولت حق بهره برده و به ثواب نصرت و یارى آن حضرت نائل گردند و نیز گروهى از دشمنان را برگردانده تا از آنان انتقام گرفته شود و مومنان از آن و ظهور دولت حق و برتری اهل حق خشنود شوند.[۱]
اعتقاد به رجعت از باورهای ضروری و تردید ناپذیر شیعه است [ حسینی، سید عبدالله؛ داستانهائى از بازگشت ائمه علیهم السلام به این دنیا، بیتا، ص۴؛] که بر آیات متعدد قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) استوار می باشد. علامه مجلسی بیش از ۲۰۰ روایت در این رابطه آورده است.[۲]
بنابر روایات، رجعت از روزهای بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ایام الله» [= روزهای خدا] یاد شده است؛
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ایام الله سه روز است: روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روز رجعت و روز قیامت.[۳] »
امام صادق(علیه السلام) فرمود:«از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.»[۴]
آثار متعددی تا کنون درباره رجعت به رشته تحریر درآمده که برای نمونه و مطالعه بیشتر علاقه مندان می توان به کتاب رجعت علامه مجلسی، الشیعه و الرجعه نوشته مرحوم آیت الله طبسی، دوره شکوهمند رجعت حجه الاسلام محمدرضا اکبری و رجعت نوشته حجه السلام محمدرضا ضمیری اشاره کرد.
فلسفه وقوع رجعت
بطورکلی رجعت کنندگان به دو دسته تقسیم میشوند:
۱٫ انسانهائی که نهایت ایمان را درک نموده اند بطوریکه لیاقت حضور در دولت حق و جهانی را دارند. این عده یا در حکومت جهانی منجی بشریت به عزت دنیایی نیز می رسند و یا اینکه در جهت استقرار حکومت جهانی حق به فوز شهادت نائل می شوند.
۲٫ کفار و دشمنانی که گناهان و صدمات بی شماری را به اهل ایمان وارد کرده اند و در کفر و نفاق به نهایت خود رسیده باشند. این عده مجازات و حدود الهی را بعد از قیام جهانی منجی و قبل از عذاب قیامت دریافت می کنند.[۵]
با توجه به اینکه رجعت جنبه همگانى ندارد و مختص به رهبران اصلی هدایت و کفر و پیروان خاص ایشان در بحبوحه سرنوشت سازترین زمانها یعنی آخرالزمان صورت می گیرد، دلیل وقوع رجعت را اینگونه میتوان بیان کرد:
مظلومیت معصومین(علیهم السلام) و مومنان حقیقی به حدی بوده است که باید برای دفاع از آن به این دنیا باز گردند.
۱٫ تحقق وعده الهی در پیروزی نهائی مستضعفین.
۲٫ توفیق خداوند به مومنان حقیقی برای برپائی حکومت عدل جهانی.
۳٫ کفر و عناد دشمنان اصلی و پایهگزاران موثر در انحراف بشریت به حدی است که باید به جهانیان معرفی شده و مجازات شوند.
۴٫ نشان دادن بطلان و هدررفتن تمام فعالیتهای مشرکانه و منافقانه به سران آن.
۵٫ انتقام از ظالمین خاصی مثل یزید و اصحابش و چشیدن عذاب دنیائی قبل از عذاب آخرت.[۶]
مراحل رجعت
۱٫ـ رجعت مقدماتی و محدود
در این مقطع که به آستانه ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد جمعی از یاران امام زمان علیه السلام ظهور می کنند که حلقه ۳۱۳ نفری فرماندهان عصر ظهور را تشکیل می دهند. در ابن دوره غیر از اینان فرد دیگری چه از خوبان و بدان رجعت نمی کند.
۲٫ـ دوره رجعت
در این دوره که صدها سال پس از ظهور امام زمان علیه السلام و با پایان یافتن حکومت آن امام همام علیه السلام رخ می دهد، رجعت عمومی رجعت کنندگان اتفاق می افتد . علی بن ابراهیم با سندی صحیح از امام صادق (ع ), روایت می کند که فرمود: و لا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا: بازنمی گردد جز کسانی که خالصا ایمان آورده یا کفر ورزیده اند.[۷]
به تصریح روایات این دوره با رجعت سیدالشهدا علیه السلام برای غسل دادن امام زمان علیه السلام آغاز می شود. امام صادق علیه السلام میفرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته میشود و روی زمین باز میگردد، حسین بن علی علیه السلام است و به قدری حکومت میکند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگانش میریزد[۸]
در تفسیر عیاشی ذیل آیه شریفه «ثم رددنا لکم الکره علیه» از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین علیه السلام و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان علیه السلام است، در حالی که کلاهخودهای طلایی بر سر دارند و به مردم رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسین علیه السلام را اطلاع می دهند تا مومنان به شک و شبهه نیفتند و این در حالی است که حضرت مهدی علیه السلام در میان مردم است. هنگامی که همه مومنان، امام حسین علیه السلام را شناختند و تأیید کردند که او حسین علیه السلام است، رحلت حضرت مهدی علیه السلام فرا خواهد رسید. آنگاه امام حسین علیه السلام وی را غسل و کفن و حنوط می کند.[۹]
پی نوشت ها:
[۱] . بحار الانوار ، ج۵۳، ص۱۳۸٫
[۲] . بحارالانوار, ج ۵۳, ص ۳۹ـ۱۴۴٫
[۳] . بحارالانوار، ج۵۳، ص ۶۳، ح۵۳,
[۴] . بحارالانوار،ص۹۲، ح۱۰۱,
[۵] . بحارالانوار،، ج ۲۵،ص ۶ و ج ۵۳، ص۵۶٫
[۶] . تفسیر العیاشی، تهران، ،ج۲، ص ۲۸۲ و بحارالانوار، ج۵۳، ۱۰۵و۱۳ – ج۲۲،ص ۲۳۹
[۷] . اثباه الهداه، ج۷، ص۶۲-۱۰۳٫
[۸] . بحارالانوار ،ج ۵۳،ص ۳۹ و۴۴٫
[۹] . تفسیرعیاشى، ج۱، ص۲۸۱٫