ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    ۲۲ مطلب با موضوع «با شهدا» ثبت شده است

    پیرزن طلاهایش را برای کمک به جبهه داد و از اتاق خارج شد.

    جوانی صدا زد: حاج خانم رسید طلاهاتون!

    پیرزن گفت: من برای دو پسر شهیدم هم رسید نگرفتم...

    • ثاقب زهرا

    نمیدونم گذرتون به مزار شهید قاریانپور خورده یا نه؟ شهیدی که وصیت کرده بود روی سنگ مزارش به جای اسمش بنویسن : مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال!

    می بینی؟ شهدا برای این که گمنام باشن نه تنها از نوشتن بلکه از زندگیشون گذشتن، اونوقت ما برای اینکه به نامی برسیم...

    به نظرتون دلیل این همه چشم و هم چشمی و مصرف گرایی و تجمل گرایی چیزی غیر این هستش که ما می خوایم خودمون رو نشون بدیم؟

    شاید شهدا چون دنبال اسم و رسم خاصی نبودن آنقدر ساده میگشتن و این جور چیزها براشون مهم نبود و راحت از این دنیا دل می بریدن

    به نظرم ما چون می خواهیم دیده بشیم هیچ وقت دیده نشدیم.

    درست بر عکس شهدا که نمی خواستن دیده بشن ولی آوازه شهرتشون باعث شده بعد این همه سال این همه زائر، هر ساله برای زیارتشون اونم نزدیک عید بیایم سفر.

    یادم باشه برای این که شهید بشم باید به شهادت برسم.   

    • ثاقب زهرا


    کوچه هایمان را بنام شهدا نامگذاری کردیم تا وقت برگشتن به خانه 
    و هنگامی که نشانی منزلمان را می دهیم؛ 
    بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم.

    برگرفته شده از picil.blog.ir
    • ثاقب زهرا


     اى ملت مبارز و مسلمان! دعاى فرج را زیاد بخوانید، زیرا که امام زمان(عج) خودش فرموده این دعا را بسیار دوست دارم.

    شهید مجتبى عالم کار

     


    قمقمه اش هنوز آب داشت
    اما نمی خورد
    از سر کانال تا تهش هی می رفت و می آمد
    لب های بچه ها رو با آب قمقمه اش تر می کرد
    ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشه ، بهم نچسبه

    • ثاقب زهرا


    امت اسلام به بیانات رهبر کبیر هر چه بیشتر توجه داشته باشید و به تک تک سخنان او توجه کنید، چرا که سخنان او سخنان شهیدان و اسلام است. شهید حسن رمضانی یکه باغی

     

    نماز شبش رو که می خوند ، تا صبح بیدار می موند.ما رو هم برا نماز بیدار می کرد.

    بعد از نماز با بچه ها ورزش می کردیم و نهایتاً می رفت سر کار.

    هر روز صبح نیم ساعت تا سه ربع وقت می ذاشت برا بچه ها،بهشون می گفت :

    درباره هر چی دوست دارین حرف بزنین.

    روزهای جمعه هم می یومد و می گفت: امروز می خواهم یک کار خیر انجام بدهم.

    بعد وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه در رو می بست

    و شروع می کرد به شستن ظروف و ...
    خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی

                                                                                  

    • ثاقب زهرا

      اگر در پیروزی ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.

    شهید حاج حسین خرازی

     

    چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا می خوند تا خدا دعاش رو مستجاب کنه و شهید بشه
    با شوخی بهش گفتم: این عملیاتی که من تدارکش رو دیدم خیلی فشارش بالاست.اونقدر فشارش بالاست که اگه نخونی هم شهید میشی!
    نیازی به نذر کردن نداره.گفت: اگه شهید نشم ، باز از اول می خونم.اونقدر چهل روز چهل روز می خونم تا شهید بشم...
    روز چهلم کار فیصله پیدا کرد و شهید شد…کار به دور دوم نکشید...

    • ۰ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۱
    • ثاقب زهرا

     اگر امروز حسین (علیه السلام ) نیست راه او هست. شهید هادی جوادی

    گرماگرم تک و پاتک،اون جا که از زمین و آسمون آتیش می ریخت،ایستاد نماز
    کسی باور نمی کرد جایی که عراقی ها داشتند با تانک می چسبیدند به خاکریز ما،
    یکی پیدا بشه و نماز اول وقت بخونه
    شهید چیت سازیان

    • ۰ نظر
    • ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۷
    • ثاقب زهرا


     اگر از دست کسی ناراحت شدید، دو رکعت نماز بخوانید، بگویید: خدایا! این بنده تو حواسش نبود، من گذشتم. تو هم ازش بگذر ... شهید حسن باقری

    رتبه ای اول دانشگاه تورنتوی کانادا رو به دست آورده بود.وقتی درسش تموم شد اومد ایران تصمیم گرفت برود جبهه
    گفتم: شما تازه ازدواج کردی ، یه مدت بمون و نرو جبهه
    گفت: نه مادر! من پول این مملکت رو توی کانادا خرج کردم تا درسم تمام شده.وظیفه ی شرعی ام اینه که برم جبهه و به اسلام و مردم خدمت کنم...
    مهندس شهید حسن آقاسی زاده

    • ۰ نظر
    • ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۷
    • ثاقب زهرا


     اسلام را یاری کنید که ان شاءالله فرج امام زمان(عج) فرا می رسد و دنیا را از عدل و داد پر می کند. شهید محمود کرمی مجومرد

    شب جمعه ، دعای کمیل می خواند . اشک همه را در می آورد . بلند می شد. راه می افتاد توی بیابان ؛ پای برهنه. روی رملها می دوید . گریه می کرد. امام زمان را صدا می زد. بچه ها هم دنبالش زار می زدند. می افتاد . بی هوش می شد. هوش که می آمد،می خندید. جان می گرفت. دوباره بلند می شد. می دوید ضجه می زد. یابن الحسن یابن الحسن می گفت. صبح که می شد، ندبه می خواند. بیابان تمامی نداشت. اشک بچه ها هم همین طور.
    شهید ردانی پور
    • ۰ نظر
    • ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۶
    • ثاقب زهرا


     افسوس که فقط یک جان در کالبد خود بیشتر ندارم که در راه تو که راه اسلام و راه امام زمان عج است و راه نایب بر حق امام زمان، خمینی عزیز است فدا کنم. شهید حسین نظرکرده

    به قد و قواره اش نمی آمد در مورد ازدواج بگوید.اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد!
    گفتم:زود است بگذار جنگ تمام شود خودمان آستین بالا میزنیم.گفت:نه پیامبر فرموده ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم باید!!!!
    همین ها را گفت در سن نوزده سالگی زنش دادیم!!!گفتیم:حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟
    گفت:عفیف باشد و باحجاب
    شهید حسین زارع کاریزی
    • ۰ نظر
    • ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۴۹
    • ثاقب زهرا