مردی صاحب خانه خود را گفت:
چوب های این سقف را اصلاح کن که صدا می دهد.
صاحب خانه گفت: نترس که تسبیح می گوید.
مستاءجر گفت: از آن می ترسم که او را رقت قلب
دست دهد و به سجده افتد.
- ۷ نظر
- ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۳:۰۷
مردی صاحب خانه خود را گفت:
چوب های این سقف را اصلاح کن که صدا می دهد.
صاحب خانه گفت: نترس که تسبیح می گوید.
مستاءجر گفت: از آن می ترسم که او را رقت قلب
دست دهد و به سجده افتد.
سلمان فارسی، به هنگام مرگ، حسرت زده بود، او را گفتند:
ای اباعبدالله! بر چه دریغ می خوری؟ گفت: بر دنیا دریغ نمی خورم.
ولیکن، با رسول خدا پیمان کردیم و او گفت: وسایل زیست شما،
همچون زاد راه یک سوار باشد. و اکنون، بر آن می ترسم، که بدین
چیزها که پیرامون خویش دارم، از آن فراتر رفته باشم، آنگاه به آنچه
پیرامون خویش داشت اشاره کرد، که شمشیری بود و بالشی و
کاسه ای چوبین.