ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    ۹۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

    وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ

    وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ

    النَّجْمُ الثَّاقِبُ


    نسبیت عام شکل گیری سیاه چاله ها از ستارگان نوترونی را پیش بینی می کند. هنگامی که ماده اضافی به درون یک ستاره نوترونی سقوط می کند، جرم آن افزایش می یابد. و با افزایش جرم آن گرانش آن نیز افزایش می یابد. با ادامه این فرآیند سرانجام کار به جایی می رسد که در آن گرانش ستاره نوترونی چنان افزایش می یابد که حتی نور هم نمی اواند از آن بگریزد و بدین سن یک سیاه چاله شکل می گیرد. بیشتر ستارگان نوترونی که تا امروز کشف گردیده اند به شکل تپ اخترهای رادیویی هستند و از این رو تپ اختر رادیویی نامیده می شوند که از خود امواج رادیویی ساطع می کنند. ما می توانیم به راحتی یک رادیو تلسکوپ را به یک بلندگو متصل کنیم و یک تپ اختر را بشنویم. صدای تپ اختر ها به گونه ای است که گویی کسی به طور مدام به در می کوبد.

    خلاصه مطلب این که ما صدای یک تپ اختر را شبیه صدای کوبیده شدن در می شنویم و اگر سقوط ماده به درون این تپ اختر ادامه یابد در نهایت یک سیاه چاله شکل خواهد گرفت.

    این نکات همان چیز هایی است که خداوند در قرآن می فرماید و ستاره ای را توصیف می کند که در را می کوبد.

    قرآن کریم سوره طارق آیات 1 تا 3

    وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ / وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ / النَّجْمُ الثَّاقِبُ

    قسم به آسمان و ستاره کوبنده / و تو چه می دانی که ستاره کوبنده چیست / همان ستاره شکافنده است.

    ثقب در عربی به معنای چاله است و ثاقب اسم فاعل آن و به معنای ایجاد کننده چاله است.

    برداشته شده از کتاب اسرار سیاه چاله ها

    • ۰ نظر
    • ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۵۰
    • ثاقب زهرا

    پدر حضرت آیه الله العظمی سیستانی مرحوم سید حسین سیستانی چندین سال در مشهد مقدس به کارهای مختلف و راههای مختلف پرداخت تا که امام زمان ارواحنا فداه را ببیند این کار سی سال طول کشید سالها در مشهد مقدس بر این رویه پشت کار داشت تا اینکه روزی به او خبر دادند سیستانی اگر می خواهی حضرت را ببینی برو به آن نقطه شهر حضرت در خانه ای  هستند.

    دوان دوان رفت و وارد ان حیاط مذکور شد دید جنازه ای بر زمین افتاده حضرت ایستادند وجود نازنین حضرتش خود بر ان جنازه نماز خواندند و برایش گریه کردند.

    سید حسین می گوید مانده بودم خدایا این جنازه کیست؟؟

    تا خواستم از محضرشان سوال کنم فرمودند: سید حسین این زن را می بینی که ما بر او نماز خواندیم این زنی است که در سالهایی که رضا خان کشف حجاب می کرد از ترس اینکه بیاید بیرون و خدای نکرده از او کشف حجاب کنند و نامحرمی موی او را ببیند کل آن ایام را از خانه بیرون نیامد

     

    نمی خواهد اینقدر دست و پا بزنید که مرا ببینید

    همین قدر مطیع امر مولا باشید ما به دیدنتان می آییم

    همین قدر مقید به دین اسلام باشید ما به دیدارتان می آییم

     

    این است که امام علی (ع) می فرمایند

    پاداش رزمنده شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت به گناه دارد اما پاکدامنی می کند . همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست
    برگرفته از سایت باران
    • ۱ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۱
    • ثاقب زهرا

    قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .


    قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته ،‌یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

     

    قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

     

    قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

     

    خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

    آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.. آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم

    برگرفته از سایت باران

    • ۱ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۷
    • ثاقب زهرا

     آیه شماره 144  از سوره مبارکه نساء


      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا
     
    اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! کافران را به جاى مؤمنان دوست و سرپرست خود نگیرید، آیا مى ‏خواهید براى خداوند دلیل و حجّت آشکار علیه خودتان قرار دهید؟
     
    پذیرش ولایت کفّار با ایمان سازگار نیست. یک دل، دو دوستى برنمى‏ دارد. «یا ایها الّذین آمنوا لاتتّخذوا...»
    تولّى و تبرّى، دوستى با مؤمنان و دورى از کافران، لازمه‏ ى ایمان است. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»
    از هر نوع اختلاط، رفاقت و قراردادى که نتیجه ‏اش به زیان مسلمانان باشد، باید پرهیز کرد. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء»
    در سیاست خارجى، روابط سیاسى و اقتصادى، گزینش‏ ها و عزل و نصب‏ ها، هر اقدامى که به سلطه‏ ى کفّار بر مسلمانان انجامد حرام و محکوم است. «لاتتّخذوا الکافرین اولیاء»
    مسلمان ذلّت پذیر، در برابر خداوند پاسخى ندارد. «اتریدون ان تجعلوالله ...»

    • ۱ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۴
    • ثاقب زهرا

      اگر در پیروزی ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.

    شهید حاج حسین خرازی

     

    چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا می خوند تا خدا دعاش رو مستجاب کنه و شهید بشه
    با شوخی بهش گفتم: این عملیاتی که من تدارکش رو دیدم خیلی فشارش بالاست.اونقدر فشارش بالاست که اگه نخونی هم شهید میشی!
    نیازی به نذر کردن نداره.گفت: اگه شهید نشم ، باز از اول می خونم.اونقدر چهل روز چهل روز می خونم تا شهید بشم...
    روز چهلم کار فیصله پیدا کرد و شهید شد…کار به دور دوم نکشید...

    • ۰ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۱
    • ثاقب زهرا


    غدیر، هسته مرکزی معتقدات شیعه است و در واقع، اصل اسلام، توحید، نبوت و معاد است؛ اما اینها در دایره ولایت، مفهوم می یابند و این ولایت هم متکای اصلی اش، حدیث غدیر است. در اسلام، معتقدات دینی و فرایض عملی، در چهارچوب اعتقاد به ولایت الهی و پس از آن ولایت نبی و وصی، مفهوم اصلی خود را می یابند. شیعه و در رأس آنها و در سرخط تاریخ تشیع، عمار، سلمان، ابوذر و مقداد، دنبال همین حدیث غدیر بودند و ولایت خویش را با امام علی استوار کردند. در تاریخ طبری آمده است که به جز عامه مردم که در وقت خلافت امام، با آن حضرت بیعت کردند، دسته ای بر اساس «ولایت» و این که ما بر این اصل که با دوستان تو دوست و با دشمنان تو دشمن باشیم، بیعت می کنیم. شرطة الخمیس، اصحاب نزدیک و ولایی حضرت بودند و تشیع، از این جا آغاز شد. اشعار اصحاب امام علی در صفین، مبتنی بر کلمه وصایت است. آنان، علی را وصی رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانستند. بسیاری از آنان، حدیث غدیر را در اشعار خود که برابر امام می خواندند، درج می کردند. امام علی در ابتدای ورود به کوفه، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و فرمود: هر کس که در حادثه غدیر بوده است، برخیزد و شهادت دهد که گروه زیادی برخاسته، شهادت دادند و تشیع، از همین جا آغاز شد و ادامه یافت.
    غدیر و هویت شیعی: پاسخ به 4 پرسش درباره غدیر ؛ رسول جعفریان

    • ۰ نظر
    • ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۵۸
    • ثاقب زهرا


    مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
    آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسید
    آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
    مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
    آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
    مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
    مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
    آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
    مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
    آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
    مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
    برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

    برگرفته از سایت باران

    • ۱ نظر
    • ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۵۶
    • ثاقب زهرا

    شبی طلبه جوانی به نام محمد باقر  در اتاق خود در  حوزه علمیه مشغول مطالعه بود  به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست  و با انگشت  به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.

    دختر گفت : شام چه داری ؟؟!

    طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد  و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و  محمد به مطالعه خود ادامه داد .

    از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر  اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود  لذا  شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند  پیدایش نکردند.


    • ۴ نظر
    • ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۴۹
    • ثاقب زهرا


     
    من شش چیز را در شش جا قرار دادم، ولی مردم آن را در شش جای دیگر طلب می کنند

    وهرگز به آن نمی رسند:

    من علم را در گرسنگی قرار دادم ، ولی مردم آن را در سیری دنبال می کنند.

    من عزت را در  شب زنده داری قرار دادم ، ولی مردم آن را در دستگاه حاکمان می جویند.

    من ثروت را درقناعت قرار دادم ، ولی مردم آن را در کثرت مال طلب می کنند.

    من استجابت دعا را درلقمه حلال قرار دادم ، ولی مردم آن را در قیل وقال دنبال می کنند.

    من بلند مرتبگی را درفروتنی قرار دادم ، ولی مردم آن را درتکبر می طلبند.

    من راحتی را در بهشت قرار دادم ، ولی مردم آن را دردنیا طلب می کنند. 

    • ۰ نظر
    • ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۴۱
    • ثاقب زهرا

    شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من ۱۷ شتر و ۳ فرزند دارم.

     شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم  نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم  مجموع شتران را به ارث ببرند.

     وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند  متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این ۱۷ شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟

    مدیریت بر اعداد

     و بعد از فکر کردن زیاد  به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به آنها کمک کند.

     بنابراین آنها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند.

    حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم؟ گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم.هر کسی دوست دارد یک شتر اضافی تر داشته باشد .

     پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد (۹=۲÷۱۸) . به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد (۶=۳÷۱۸) و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد (۲=۹÷۱۸) .

    و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر  حضرت بود.(۱۷=۹+۶+۲)

    • ۰ نظر
    • ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۲۶
    • ثاقب زهرا