ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.

    ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین

    قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.


    • ثاقب زهرا


    از بیت علی درشب عالم قمر آمد

    از بیشه ی حق جلوه ی شیر دگر آمد

    از قدرت شیر  افکن آن شاه ولایت

    فرزند رشــــــــیدی به صفات پدر آمد

    عباس علی جلوه ی تصویر خدایی است

    مجموعه ی ایمان و وفا و هنر آمد

    پروانه ی شمع رخ سالار شهیدان

    در راه وفا سوخته بـــــی بال وپر آمد

    جانباز ندیدم به وفاداری عبـــــاس

    سر در خط فرمان همان راهــــبر آمد

    تا جلوه کند در نظر کرببـــــــلایان

    از دامن دریای شجاعــــــت گهر آمد

    پس مژده به سالار شهیدان برسانید

    عباس علمــــدار رشید از سفر آمد

    عباس به حق سر پر خون برادر

    آن سر که زخورشـــید در خشنده تر آمد

    سرخیل اسیران بلا زینب محزون

    آن خواهر غمدیده که خون در جــگر آمد

    ما را تو شفاعت به صف روز جزا کن

    زیرا که به عشقت همه عمرم به سر آمد

     


    شاعر: سید محمد رضا هاشمی زاده

    • ثاقب زهرا



    قاطر دچار بحران هویت شده بود.

    نمی دونست از خودش نجابت نشون بده یا خریت.

    پدرش گفت: همیشه از خودت نجابت نشون بده.

    مادرش گفت: جون به جونت کنن همون خری.

    قاطر علاوه بر بحران هویت دچار بحران شخصیت هم شد.



    • ثاقب زهرا

    دانلود تمام قسمت های مختارنامه با کیفیت بالا و لینک مستقیم از FarsV.Com

    برای دانلود به ادامه مطلب بروید

    • ثاقب زهرا


    شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

    عطر نفس بقیة الله آمد

    با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین

    یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

       اعیاد شعبانیه مبارک 


     

    • ثاقب زهرا

                                                       

    صبح گاه سوم شعبان سال چهارم هجرت، دومین فرزند برومند علی و فاطمه علیهماالسلام در خانه ی وحی و ولایت، دیده به جهان گشود و خانه ی زهرای اطهر علیهاالسلام به نور جمال این نوگل باغ نبوت و ولایت و چراغ فرزندان آسمان رسالت و امامت، معطر و روشن شد.

    شیخ طوسی رحمة الله و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده‌اند که چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول صلی الله و علیه و آله اسما بنت عمیس را فرمودند که: بیاور فرزند مرا ای اسما.

    اسما گفت: آن حضرت را در جامه ی سپید پیچیده و به خدمت حضرت رسالت صلی الله و علیه و آله بردم. حضرت او را گرفتند و در دامن گذاشتند و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفتند، پس جبرئیل نازل شد و گفت: حق تعالی تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون علی علیه السلام نسبت به تو به منزله ی هارون است نسبت به موسی علیه السلام، پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون زبان تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول صلی الله و علیه و آله او را بوسیدند و گریستند و فرمودند که: تو را مصیبتی عظیم در پیش است. خداوندا لعنت کن کشنده ی او را، پس فرمودند که: ای اسما، این خبر را به فاطمه مگو.


    • ثاقب زهرا

             

    قسمتی از سخنرانی یک نامزد انتخابات شورای شهر پیش از انتخابات در کشور آنگولا

    همه آنگولایی ها برابرند و ما هیچ شهروند درجه یک و دویی نداریم. مگر اینجا قطار است یا استادیوم که بلیط درجه یک و دو داشته باشد. ما می خواهیم با چاپ هر نو کتاب و روزنامه ای سرانه مطالعه در کشور را به روزی حداقل دوازده ساعت برسانیم. مردم باید آن قدر کتاب بخوانند که تمام کتابخانه ها و چاپخانه های دنیا از تولید مایحتاج فرهنگی ما عاجز شوند و کتابدانشان پاره شود. در مملکت آنگولا هرکس باید با کتاب بخوابد و با کتاب بیدار شود. با کتاب به دنیا بیاید و با کتاب بمیرد. یعنی اصولا هر چیزی باید یک حساب و کتابی داشته باشد. ما باید در تولید فیلم هالیوود را در جیب راستمان و بالیوود را در جیب چپمان بگذاریم، چون جیب های ما بسیار با، ظرافت هستند. من متعجبم چرا تا به حال یک آنگولایی نتوانسته جایزه نوبل و اسکار بگیرد، در حالی که جایزه نوبل و اسکار جامه ای است که تنها به قامت ما دوخته اند. جام جهانی برای ورزش ما بسیار کوچک است. ما باید از همین حالا به جام منظومه شمسی و جام کهکشان راه شیری و نهایتاً، بعد از صعود جام بین کهکشانی فکر کنیم.


    • ثاقب زهرا

                                                                  
                                                   

    پس از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد.حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمی شد. اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود.زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد :«در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده میشد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.هر روز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند». تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند.با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین می رفت.و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

    باران

    • ثاقب زهرا

    در مورد بعثت نبی اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، سخنهای بسیاری گفته شده و شاعران، ادیبان، حکیمان و نویسندگان، هر یک به فراخور حال خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثر کشیده اند.

    اما هیچ کس مانند خاندان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، که در درک اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایی و رسایی سخن، سرآمد روزگار بوده اند، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و چنان که شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید

    از این رو گزیده ای از بیانات گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا علی بن ابی طالب علیه السلام را تقدیم می نماییم.

    " فتأس بنبیک الأطیب الأطهر( صلی) فان فیه أسوة ... فعند الصباح بحمد القوم السری."؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد.


    • ثاقب زهرا

    روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های
    ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها
    می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی
    گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد
    )
    ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.

    بعثت رسول اکرم مبارک باد


    • ثاقب زهرا