برکه ای در همین نزدیکی ست با نیلوفری در آن در انتظار دیدار ساحل آه چه انتظاری عبث هرگز نشود این دیدار تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست نرسد به ساحل
از همه مردم می خواهم که به ریسمان خدایی چنگ
زنید و از تفرقه بپرهیزید و گرنه مدیون خون شهدا هستید.
شهید علی ابوالحسنی
وسایل نیروهایم را چک می کردم. دیدم یکی از بچه ها با خودش
کتاب برداشته؛ کتاب دبیرستان.
گفتم «این چیه؟»
گفت: «اگر یه وقت اسیر شدیم، می خوام از درس عقب نیفتم.»