برکه ای در همین نزدیکی ست با نیلوفری در آن در انتظار دیدار ساحل آه چه انتظاری عبث هرگز نشود این دیدار تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست نرسد به ساحل
افسوس که فقط یک جان در کالبد خود بیشتر ندارم که در راه تو
که راه اسلام و راه امام زمان عج است و راه نایب بر حق امام زمان، خمینی عزیز است
فدا کنم. شهید
حسین نظرکرده
به قد و قواره اش نمی آمد در مورد ازدواج بگوید.اما با صراحت تمام موضوع را مطرح
کرد! گفتم:زود است بگذار جنگ تمام شود خودمان آستین بالا میزنیم.گفت:نه پیامبر
فرموده ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم
باید!!!! همین ها را گفت در سن نوزده سالگی زنش دادیم!!!گفتیم:حالا بگو دوست
داری همسرت چگونه باشد؟ گفت:عفیف باشد و باحجاب شهید حسین زارع کاریزی