ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    درد دل در چاه گفتن

    شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ

    از نظر سلامت روان، و بهداشت روانى، و روانشناسى بالینى، اگر درد دل‏ها، عقده ها، مظلومیّت‏ها در انسان انباشته گردد، و در جائى گفته نشود، یا یاران رازدارى نباشند که عقده زدائى شود، تراکم عقده ها خطر آفرین است، باید عمل بیرون زدائى، و سبک شدن از عقده ها صورت گیرد،که با درد دل کردن براى دوستان همراز، یا خانواده، تا حدودى اصلِ عقده زدائى تحقّق مى ‏یابد. وگرنه انواع اختلالات روانى، اضطرابات روحى، سکته ‏هاى قلبى، در انتظار انسان است.در آن روزگاران تنهائى، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و دنیا دنیا مظلومیّت‏ ها، محرومیّت‏ ها،نادیده گرفتن حق،زورگوئى ‏ها،تهمت‏ ها،حسادت‏ ها و کینه توزى‏ هاى شرم آور،چه مى‏توانست بکند؟ چه کسى را داشت که راز دل بگشاید؟ درد دل کند؟ عقده زدائى نماید و خود را سبک کند؟از این رو در اوقات خاصّى به بیابان مى‏ رفت، و در ظلمت شب سر درچاهى فرو برده، اسرار نهان را مى‏ گفت، و دَرِ رازها را مى‏ گشود و درد دل‏ها مى‏ کرد.


    ابن میثم از پدرش میثم تمّار نقل مى‏ کند که: شبى از شب‏ها، امام على(علیه السلام) مرا همراه خود پذیرفت تا به مسجد جعفى رفتیم، چهار رکعت نماز خواندیم، امام را دیدم که سر به سجده گذاشت و صد بار العفو، العفو فرمود، سپس بیرون آمده در تاریکى شب بطرف صحرا رفتیم، در صحرا در نقطه‏ اى حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطّى کشید و فرمود:از این خط جلوتر نیا.و خود در ظلمت شب ناپدید شد، مدّتى گذشت و من بر جانِ آن حضرت با وجود آن همه دشمن ترسیدم و نتوانستم صبر کنم، اندکى بعد به جستجوى امام على(علیه السلام) پرداختم، حضرت را دیدم سر در چاهى فرو برده و زمزمه‏ اى دارد وقتى نزدیک شدم فرمود: کیستى؟ گفتم: میثم هستم.
    فرمود :مگر تو را امر نکردم که جلوتر نیائى؟گفتم: چرا، امّا برجان شما و فراوانى دشمن ترسیدم.حضرت فرمود: آیا از سخنان من در چاه چیزى شنیدى؟. گفتم: نه. سپس این شعر را زیر لب زمزه کرد:
    وَفِى الصَّدْرِ لَباناتٍ إِذا ضاقَ لَها صَدْرِى نَکَتُّ الْأرْضَ بِالْکَفِّ وَاُبْدِیتُ لَهَا سِرّى
    فَمَهْمَا تُنْبِتُ الأَْرْضَ فَذاکَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرى
    (در سینه درد دل‏ها ونیازهائى است که وقتى تنگى مى ‏کند زمین را باکف دست مى‏شکافم و اسرارم را در آن مى‏ گذارم، پس هرگاه زمین چیزى رویاند از آن بذرى است که من کاشته‏ ام.) [1]

    پی نوشت :
    [1] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 4، ص 199 به نقل از الگوهاى رفتارى، جلد 14 امام على (ع) و بهداشت و درمان، محمد دشتی.

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">