ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

             

    قسمتی از سخنرانی یک نامزد انتخابات شورای شهر پیش از انتخابات در کشور آنگولا

    همه آنگولایی ها برابرند و ما هیچ شهروند درجه یک و دویی نداریم. مگر اینجا قطار است یا استادیوم که بلیط درجه یک و دو داشته باشد. ما می خواهیم با چاپ هر نو کتاب و روزنامه ای سرانه مطالعه در کشور را به روزی حداقل دوازده ساعت برسانیم. مردم باید آن قدر کتاب بخوانند که تمام کتابخانه ها و چاپخانه های دنیا از تولید مایحتاج فرهنگی ما عاجز شوند و کتابدانشان پاره شود. در مملکت آنگولا هرکس باید با کتاب بخوابد و با کتاب بیدار شود. با کتاب به دنیا بیاید و با کتاب بمیرد. یعنی اصولا هر چیزی باید یک حساب و کتابی داشته باشد. ما باید در تولید فیلم هالیوود را در جیب راستمان و بالیوود را در جیب چپمان بگذاریم، چون جیب های ما بسیار با، ظرافت هستند. من متعجبم چرا تا به حال یک آنگولایی نتوانسته جایزه نوبل و اسکار بگیرد، در حالی که جایزه نوبل و اسکار جامه ای است که تنها به قامت ما دوخته اند. جام جهانی برای ورزش ما بسیار کوچک است. ما باید از همین حالا به جام منظومه شمسی و جام کهکشان راه شیری و نهایتاً، بعد از صعود جام بین کهکشانی فکر کنیم.


    آزادی مانند هواست. اگر آن را از ما بگیرند خفه می شویم. ما باید آن قدر آزاد باشیم که در آزادی شنا کنیم.

    همه چیز های عمومی باید خصوصی شوند تا کارایی بیشتری داشته باشند و همه چیز های خصوصی باید عمومی شوند، چون متعلق به مردم اند.

    ما باید یک کشور فوق صنعتی با صنایع سنگین و فوق سنگین شویم و در همه اوزان مدال بیاوریم.

    حقوق همه جامعه از جمله فرهنگیان، زنان و کارگران باید تمام و کمال پرداخت شود. حتی باید به آن ها اضافه حقوق هم تعلق گیرد. حق مسکن و اولاد هم باید به آن ها پرداخت شود.

    من نفت، آب، گاز و تلفن را هم بر سر سفره مردم می آورم. چه معنی دارد این ها اصلاً از سر سفره مردم دور باشد.     

    من شعار خودم را همین جا اعلام می کنم:

    آزاد باشی آنگولا

    آباد باشی آنگولا

    از ما فرزندان خود

    دلشاد باشی آنگولا

    قسمتی از سخنرانی همان نامزد، بعد از این که عضو شورای شهر آنگولا شد:

    همه آنگولایی ها برابرند، ولی بعضی برابرترند. قطار و استادیوم هم بلیط درجه یک و دو دارند، در مملکت ما چرا درجه یک و دو نداشته باشیم. برنج هم درجه یک و دو دارد. خانواده من برنج دم سیاه آنگولایی اصل هستند و الباقی برنج خارجی و برنج شکسته و نیم دانه آنگولایی.

    سرانه مطالعه کشور در حد موجود زیاد است و باید کم شود. درخت ها چه گناهی دارند که باید به کتاب و روزنامه تبدیل شوندو مشتی اراجیف روی آن ها چاپ شود. من زبان درخت ها را می دانم. آن زبان بسته ها به من شکایت کرده اند و گفته اند:« فقط دوست داریم عکس و گفته های شما روی ما چاپ شود.»

    من خودم به شما و آن درخت های بینوا قول می دهم آن قدر هر روز، نامه و بیانیه و طرح و لایحه بنویسم، تا هم اوقات فراغت شما و هم ائوقات فراغت درخت ها پر شود.

    جایزه نوبل و اسکار همه اش پارتی بازی و تقلب استو برای همان خارجی های فاسد خوب است. من جایزه بزرگ آنگولا را راه می اندازم تا هرکس بیشتر زندگی ساده و مردمی مرا به تصویر کشید، جایزه های خوب و بزرگتری بگیرد! یک تندیس هم از خودم می سازم به چه بزرگی و به هر کدام از برندگان دوتا میدهم تا حالش را ببرند.

    همان طور که قبلاً گفتم جام جهانی چیز بی ارزشی است و ما اصلاً نمی خواهیم به جام جهانی برویم. ما می خواهیم در جام بزرگ بین آنگولا و آلاگولا قهرمان شویمو چون این رقابت از جام جهانی بزرگتر و با ارزش تر استاز حالا قول قهرمانی نمی دهیم، ولی تمام تلاشمان را می کنیم.

    قبلاً به اشتباه گفته بودم آزادی مثل هواست. بعد که بیشتر فکر کردم، دیدم مانند آب است. زیادی آن باعث سیل و خرابی و خفگی می شود. ما ازادی را جیره بندی می کنیم تا به هرکسی دوست داشتیم برسد.

    همه چیز های خصوصی باید خصوصی بمانند. چه معنا دارد آدم در کار خصوصی دیگران سرک بکشد. چیزهای عمومی هم متعلق به من و خانواده ام استکه تقریباً عموم مردم را تشکیل می دهیم.

    نیازی نیست ما یک کشور صنعتی در اوزان سنگین باشیم، ما باید صنایع سنتی خود را تقویت کنیم تا مانند ورزش های سنتی در آن موفق شویم. رشته مونتاژ هم شانس اولی ما بیشتر می کند.

    حقوق اقشار مردم بیش از نیازشان است و اسراف می شود. باید سهمیه بندی شود.

    من فکر می کنم نفت چیز سیاه و کثیفی است و مردم ما به اندازه کافی خودشان سیاه هستند. پس نفت را به کشور های احمقی که هنوز نمی دانند نفت چیز خوبی نیست می دهیم و پول آن را هم چون پول کثیفی است، به کودکان کشور دوست و برادر، آلابولا، که بیچاره ها در کارتون به دنیا می آیند، می بخشیم.

    آّب، برق و گاز هم باید از سفره دور باشند، چون، خدایی نکرده، ممکن است باعث ایجاد سیل، برق گرفتگی، و آتش سوزی شوند. ولی تلفن را هرچه قدر می خواهید به سفره هایتان نزدیک کنید، اصلاً می توانید آن را وسط سفره بگذارید.

    من همچنان شعار اولم ار تکرار می کنم

    آزاد باشی آنگولا

    آباد باشی آنگولا

    از ما فرزندان سیاه خود

    دلشاد باشی آنگولا.

     

    کافه خنده

    علیرضا لبش

     

                

         

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">