برکه ای در همین نزدیکی ست با نیلوفری در آن در انتظار دیدار ساحل آه چه انتظاری عبث هرگز نشود این دیدار تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست نرسد به ساحل
اسلام را یاری کنید که ان شاءالله فرج امام زمان(عج) فرا می
رسد و دنیا را از عدل و داد پر می کند. شهید محمود کرمی مجومرد
شب جمعه ، دعای کمیل می خواند . اشک همه را در می آورد . بلند می شد. راه می افتاد
توی بیابان ؛ پای برهنه. روی رملها می دوید . گریه می کرد. امام زمان را صدا می زد.
بچه ها هم دنبالش زار می زدند. می افتاد . بی هوش می شد. هوش که می آمد،می خندید.
جان می گرفت. دوباره بلند می شد. می دوید ضجه می زد. یابن الحسن یابن الحسن می گفت.
صبح که می شد، ندبه می خواند. بیابان تمامی نداشت. اشک بچه ها هم همین طور. شهید ردانی پور