ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    ۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت عیسى (ع)» ثبت شده است

    روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏ گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى مى‏کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

    وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏ جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‏ ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
    مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
    خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.
    در این هنگام خداى عز و جل به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:
    ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمى‏ کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.
     
    منبع:
    غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج 1، ص
    • ثاقب زهرا