ا

ثـاقـب زهـرا

برکه ای در همین نزدیکی ست
با نیلوفری در آن
در انتظار دیدار ساحل
آه
چه انتظاری عبث
هرگز نشود این دیدار
تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست
نرسد به ساحل

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
حدیث موضوعی

تعبیر خواب آنلاین


  • انجمن

  • استخاره آنلاین با قرآن کریم
    
    فال حافظ

    ابزار فال حافظ


    قالب

    ۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رزمنده 13 ساله» ثبت شده است

    به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود.

    بهنام می رفت شناسایی. چند بار او را گرفته بودند.

    اما هر بار زده بود زیر گریه و گفته بود: دنبال مامانم می گردم، گمش کردم. عراقی ها هم ولش می کردند.

    فکر نمی کردند که بچه 13 ساله برود شناسایی.

    یک بار رفته بود شناسایی، عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آب دار به صورتش زند.

    جای دست های سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود.

    وقتی بر می گشت، دستش را گرفته بود روی سرخی صورتش، هیچ چیز نمی گفت.

    فقط به بچه ها اشاره کرد که عراقی ها فلان جا هستند. بچه ها هم راه افتادند.

    بخشی از خاطرات شهید بهنام محمدی

    • ثاقب زهرا